سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
چهارشنبه 89 اردیبهشت 15 , ساعت 9:50 صبح

الفبای با تو بودن

 

زبانم را

به کلامت آذین می بندم

تا الفبای با تو بودن را زمزمه کنم

و سایه ات

سرم را نوازش کند

و دستانم توانایی دستانت را

به ستایش بنشینند.

 

 

به یاد تو و همه نوشته هائی که برای تو بودن و هستن.


چهارشنبه 89 اردیبهشت 15 , ساعت 9:47 صبح

التماست نمی کنم!

هرگز گمان نکن که این واژه را

در وادی آوازهای من خواهی شنید!

تنـــها می نویسم :« بیـــــــــا »

بیا و لحظه ای کنار فانوس نفس های من آرام بگیر!

نگاه کن !

ساعت از سکوت ترانه هم گذشته است!

اگر نگاه گمانم به راه آمدنت نبود

ساعتی پیش

این انتـــظار شـــبانه را به خلوت ناب خواب های تو می سپردم!

حالا هم به چراغ همین کوچه ی کوتاه مان قسم!

بارش قطره ای از ابر بارانی نگاهم کافیست

تا از تنگه ی تولد تـــرانه طلوع کنی!

اما ...

تـــــو را به جان نفس های نرم کبوتران همراه نشین !

بیا و امشب را

بی واسطه ی سکسکه های گریه کنارم باش!

مگر چه می شود

یکبار بی پوشش پرده ی باران تماشایت کنم؟!؟


چهارشنبه 89 اردیبهشت 15 , ساعت 9:43 صبح

من به آمار زمین مشکوکم..... اگر این سطح پر از آدمهاست....

 

پس چرا این همه دلها تنهاست؟؟!!!!!!

 

 

 

خسته گامان ره عشق


چه بی صدا ره می پویند


گوییا خوب می دانند که دیگر فرصتی برای مهربانی ندارند. !!!

 

 

 

 

گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم


چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی


گر بیایی دهمت جان


ور نیایی  ؛ کُشدم غم


من که بایست بمیرم،  چه بیایی چه نیایی


 


سه شنبه 89 اردیبهشت 14 , ساعت 10:55 عصر
 

سلام...

 باز هم جاده ای از انتظار پیش رویم گسترانده ای .باز هم ثا نیه ها مرگ مرا می شمارند .

 وباز هم انتظار روزهای طلایی روزهای با هم بودن.

ای کا ش می توانستم واژه ی انتظار را از لغت نا مه ها حذف کنم. ای کا ش می توا نستم

با هر حرف انتظار بتوانم خوبی هایت را صرف کنم.

ای کاش می توانستم در این جاده ی بی انتها حتی تو را فرض کنم .کاش سوال امتحانی بودی

 یا این که فقط لغت زیبایی برای وصف بودی. کا ش هیچ وقت جان بخشی به اشیا وجود نداشت

 کاش تصور هر چیزی آسان نبود و ای کاش هیچ وقت انتظار را درک نکرده بودم.

اما از بخت بد من انتظار از زمان نطفگی با من بوده 9 ماه انتظار به دنیا امدن

.1 سال انتظار سخن گفتن 7 سال انتظار یاد گرفتن نوشتن اسمم و.........

باز هم انتظار ...

واین بارا نتظار ها شیرین و دوست داشتنی حال که شاید دیگر نیاز به انتظار کشیدن نباشد

 باز هم منتظرم منتظر خوشبختی منتظر زندگی اینده منتظر رسیدن به وا لاترین هدفم

که در پس آن تو نهفته ای هیچ وقت نتوانستم انتظار را اسان بگیرم این بار هم اسان نخواهم گرفت

 اما با آن زندگی خواهم کرد تا به حقیقتی که می خواهم برسم به حقیقتی که کلمه ی انتظار با آن شروع شد

اینک دوست دارم منتظر باشم چون شهد شیرینش را چشیده ام و چه مزه ی شیرینی است

بعذ از طعم تلخ انتظار رسیدن به هدف پشت پرده ی تاریک ...

دیگر انتظار کشیدن سخت نیست چون با باور این که بعد از ان امید به رسیدن هست

انتظار اسان است .لا اقل برای عاشقی چون من...

که بعد از طعم انتظار خوشبختی را نهفته می بیند

 

 

با تشکر از دوست عزیز مریم- ب  برای ارسال مطلب بالا


سه شنبه 89 اردیبهشت 14 , ساعت 10:48 عصر

 

ندیدنت با عث نمی شود که حتی دمی از یادت غافل شوم .

یا به سایه ی دیگری که در نظرم همیشه مبهم می آید.

فکر کنم،مثل آن نیمه شب های سردی که با یاد تو آرام

می شوم و به یاد می آورم که می گویی که اگر

هنوز زنده ایم به خاطر ان است که بدان جا که

 باید نرسیده ایم، نمی دانم شاید این همان جمله ایی

بوده که من همیشه در گوشش زمزمه می کردم و حالا برای

 ارامش من تو این را می گویی در حالی که خودت نیستی 


سه شنبه 89 اردیبهشت 14 , ساعت 10:46 عصر

سلام بر تو که گذران زندگی فقط بهانه ای است برای آرزوی  دیدار تو

 

حتی خورشید هم به امید زیارت جمال توست که هر روز درآسمان

 

هویدا است .می دانم که خوب میدانی چرایی بی قراری زبانه

 

شعله های شفق بر بیکرانه آسمان را .

 

تو بگو چه کنم با این همه

 

رسوب غم غروب غریبانه که هر غروب بیشتر بر دلم سنگینی

 

می کند . به خدا که دگر اشک هم یارای زدودن  آن را ندارد .

 

ای درخشان ترین ستاره آسمان شبهای تار ر من ، دگر این بغض

 

خسته هم بعد از این همه صبر، طاقتش طاق شده و دیری است

 

که قطره های اشک بی قراری نوازشگر گونه هایم است .

 

چه کنم که اشک قشنگ ترین بهانه است برای گفتن از بی تو

 

بودن ، برای بیان دلتنگی و برای بیان غربت . خوب می دانی

 

که فقط یک نیم نگاهت ، دوباره خواهد رویاند شقایق پرپر شده

 

باغ دل رسوایم را، و می دانم که می بینی اظطراب ندیدن را در

 

چشمان بی قرارم و می شنوی حسرت نبودنت را از سکوت

 

خاکستری نگاهم و باز رخ نمی نمایی . معنی باران !

 

چگونه التماست کنم که بیایی و حجم انبوه تنهایی ام را سیراب کنی ؟!

 


سه شنبه 89 اردیبهشت 14 , ساعت 10:34 عصر

امشب  دلم تنگه ، امشب اومدم بنویسم .نمیدونم از چی و از کی ؟ دلم پراز گلایه است و شکایت .دلم گرفته از همه ،از همه کسائی که میشناسمشون و نمیشناسمشون.حتی از غریبه ها.از آدمای غریبه تو خیابون و کوچه هم دلم گرفته . خسته و بیحال و کسل ، بعد از یه مریضی دو سه روزه که همون یه ذره انرژی ته مونده جسممو  به تحلیل برد ، حالا دیگه فکرم هم متشنجه و آشفته.امروز موندم خونه و در ظاهر استراحت کردم اما در باطنم چه غوغائی بود فقط خودم میدونم و خدای خودم. امروز هر چی بیشتر فکر کردم کمتر به نتیجه رسیدم .امروز از همه دلم گرفت حتی از کسائی که فکر میکردم و میکنم خیلی برام عزیزند و مهم .حتی از کسائی که بودنشون بم امید میده و دلم با یادشون گرمه.اصلا امروز و امشب طبیعی نبودم و نیستم .خدا هم تموم غم و غصه های بنده هاشو یک جا جمع کرده و سرازیر کرده رو دل من خسته.

دلم هوای بارون کرده . کاش بارون می اومد ، کاش میشد برم ، برم و سر بذارم به یه جاده نا شناختهء بی انتها .به یک راه نا معلوم که هیچ کسیو  اونجا نبینم .هیچ آشنائی ، نه حتی هیچ غریبه ای هم ، سر راهم قرار نگیره .

چرا دل شکستن و دل بریدن و پشت پا زدن برای ما آدما عادی شده؟ چرا خیلی راحت دل میبندیم و خیلی راحت دل میکنیم ؟چرا به سختی بنا می کنیم و میسازیم اما به راحتی خرابش میکنیم؟ چرا؟چرا؟ چرا و چرا هائی که مدتهاست تو ذهن خسته ام نشسته اما دریغ از یه جواب ، دریغ از پاسخی که  پیدا کنم و حداقل کمی منو قانع کنه!!!!!زندگی چقدر بیخود شده.کی میگه زندگی قشنگه ؟ این همه مشکل ، این همه گرفتاری و دغدغه .کجای این زندگی آرامش هست که آدما زیبائیشو ببینن؟!!! اصلا مگه زیبائی هم داره این زندگی؟


دوشنبه 89 اردیبهشت 13 , ساعت 4:36 عصر

به تو میگم که نشو دیوونه ای دل
به تو میگم که نگیر بهونه  ای دل
من دیگه بچه نمیشم آه دیگه بازیچه نمیشم


به تو میگم عاشقی ثمر نداره
واسه تو جز غم  و دردسر نداره


من دیگه بچه نمیشم آه دیگه بازیچه نمیشم


عقلم و زیر پا گذاشتی رفتی ،  تو منو مبتلا گذاشتی رفتی
به غم زمونه ای دل من و جا گذاشتی رفتی

به خدا من رسوا کردی ای دل
همه جا مشتمو  وا کردی ای دل

فتنه برپا کردی ای دل
منو رسوا کردی ای دل


می دونم تو دیگه عاقل نمیشی

 تو دیگه برای من دل نمیشی


آهنگ رو از لینک زیر میتونین دانلود کنین
دانلود


دوشنبه 89 اردیبهشت 13 , ساعت 4:29 عصر
دارم ز جان ای مه لقا مهر تو پنهان در بغل
باشد مرا از فرغتت، داغ فراوان در بغل
در کنج عزلت سربرم دور از رقیبان دغل
هر شب خیالت را کِشم ای ماه تابان در بغل
دارم ز جان ای مه لقا مهر تو پنهان در بغل
جانا ز دست عشق تو یک دم نباشد راحتم
بی تو به دنیا سرورم با آه و افغان در بغل
دارم ز جان ای مه لقا مهر تو پنهان در بغل
جانا ز دست عشق تو یک دم نباشد راحتم

دوشنبه 89 اردیبهشت 13 , ساعت 4:14 عصر
شرمت باد ای دستی که بد بودی ، بدتر کردی
هم بغض معصومت را  ، نشکفته پرپر کردی
ننگت باد ای دست من،  ای هرزه گرد بی نبض
آن سرسپرده ات را بی یار و یاور کردی
ای تکیه داده بر من ای سرسپرده بانو
با این نادرویشی ها آخر چرا سر کردی؟
دستی با این بی رحمی دیگر بریده بهتر
بر من فرود آر اینک بغضی که خنجر کردی
سر بُرده در گریبان ، بیخودتر از همیشه
حیفت نهایتی که با من برابر کردی
ای تکیه داده بر من ای سرسپرده بانو
با این نادرویشی ها آخر چرا سر کردی؟
زهر این نفرین نامه جای خون در من جاری
این آخرین شعرم را پیش از من از بر کردی
ای تکیه داده بر من،  ای سرسپرده بانو
با این نادرویشی ها، آخر چرا سر کردی
دستی با این بی رحمی دیگر بریده بهتر
بر من فرود آر اینک بغضی که خنجر کردی
زجری همیشه بهتر با من ترحم هرگز
بر من فرود آر اینک بغضی که خنجر کردی

 

این متن ترانه قدیمی از دوست خوب و محترم وبلاگ، آقا یا خانم بهشت برام ایمیل شده بود و باعث شد امروز به آرشیو آهنگهای قدیمی داریوش سری بزنم و  چند تا از آهنگاشو گوش کنم .یاد اون روزا به خیر .چقدر داریوش گوش میکردم!!!!!!!!!!!!!!!!!  البته کلی گشتم تا این آهنگشو پیدا کردم اما همین گشتن باعث شد یه سری دیگه از آهنگاشو گوش کنم که خیلی وقت بود نشنیده بودمشون مثل شب آغاز هجرت تو ، مثل برادر جان که منو همیشه یاد برادرم می اندازه ، مثل آهنگ علی کنکوری  که یاد اون روزای دبیرستان و هول و اضطراب کنکور افتادم ، مثل آهنگ به خود رسیدن (بی همگان به سر شود بی تو به سر نمیشود) که کلی خاطره رو برام زنده کرد.شاید متن چند تا آهنگاشو که دوست داشتم و ازشون یه عالمه خاطره دارم و هنوزم از  شنیدنشون لذت میبرم را بذارم تو وبلاگ.بازم به خاطر دوست همیشگی وبلاگ بهشت عزیز


<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ