سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
یکشنبه 88 بهمن 11 , ساعت 10:59 صبح

باید تو را به شدّت ِ آهم عوض کنم

با هر بهانه ای که نخواهم عوض کنم




تعریف ِ اصل ِ فاصله و انتظار را

با چشم های مانده به راهم عوض کنم



تا اینکه از تو شعر بگویم ، غرور را

با خودنویس ِ هرز ِ سیاهم عوض کنم



گندم برای وسوسه کردن قدیمی است

این بوسه را به جای گناهم عوض کنم



جای سراب ِ خاطره را با تب ِ کویر

حتی به زورْ هم شده - باهم عوض کنم



این بیت ها به عشق تو تکرار می شوند

باید ردیف و قافیه را هم عوض کنم :



یک روز می رسد که تو از راه می رسی

مجبور می شوم که . . . / نگاهم عوض شود "


شنبه 88 بهمن 10 , ساعت 3:20 عصر

 

دل تنگم و دیدار تو درمان من است

بی رنگ ُرخت زمانه زندان من است

بر هیچ دلی مباد و بر هیچ تنی

آنچه از غم هجران تو بر جان من است.


شنبه 88 بهمن 10 , ساعت 2:56 عصر
چو مرغ شب خواندی و رفتی
دلم را لرزاندی و رفتی
شـنـیـدی غـوغای طوفـان را
ز خــوانــدن وامــانـدی و رفتـی
بـه بـاغ قـصّـه بـه دشـت خـواب
سـایـ? ابـری ست در دل مـهتاب
مـــــثــــــل روح آزرد? مُــــــــرداب
دلـــــم را لـــــرزانــدی و رفــتـی

شنبه 88 بهمن 10 , ساعت 2:55 عصر
 
 
در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام

گرم یادآوری یا نه من از یادت نمی‌کاهم

تو را من چشم در راهم...

شنبه 88 بهمن 10 , ساعت 2:50 عصر
اندر دل بی وفا غم و ماتم باد
آنرا که وفا نیست ز عالم کم باد
دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد
جز غم که هزار آفرین بر غم باد

در عشق توام نصیحت و پند چه سود
زهراب چشیده ام مرا قند چه سود
گویند مرا که بند بر پاش نهید
دیوانه دل است پای بر بند چه سود

من ذره و خورشید لقایی تو مرا
بیمار غمم، عین دوایی تو مرا
بی بال و پرم در پی تو می پُرم
من که شده ام چو کهربایی تو مرا


<   <<   6   7      

لیست کل یادداشت های این وبلاگ