سه شنبه 88 بهمن 20 , ساعت 3:31 عصر

زمستون

تن عریون باغچه چون بیابون
درختا با پاهای برهنه زیر بارون
نمیدونی تو که عاشق نبودی
چه سخته مرگ گل برای گلدون
گل و گلدون چه شبها نشستن بی بهانه
واسه هم قصه گفتن عاشقانه
چه تلخه
چه تلخه
باید تنها بمونه قلب گلدون
مثل من که بی تو
نشستم زیر بارون زمستون
زمستون
برای تو قشنگه پشت شیشه
بهاره زمستونها برای تو همیشه
تو مثل من زمستونی نداری
که باشه لحظه چشم انتظاری
گلدون خالی ندیدی
نشسته زیر بارون
گلای کاغذی داری تو گلدون 

نمیدونی تو عاشق نبودی
ببینی تلخه روزهای جدایی
چه سخته
چه سخته
بشینم بی تو با چشمای گریون

 


سه شنبه 88 بهمن 20 , ساعت 3:21 عصر

آینه در جواب من باز سکوت می کند<\/h1>

این شفق است یا فلق ؟ مغرب و مشرقم بگو

من به کجا رسیده ام ؟ جان دقایقم بگو

آیینه در جواب من باز سکوت می کند

باز مرا چه می شود ؟ ای تو حقایقم بگو

جان همه شوق گشته ام طعنه ی ناشنیده را

در همه حال خوب من با تو موافقم بگو

پاک کن از حافظه ات شور غزلهای مرا

شاعر مرده ام بخووان گور علایقم بگو

با من کور و کر ولی واژه به تصویر مکش

منظره های عقل را با من سابقم بگو

من که هر آنچه داشتیم اول ره گذاشتم

حال برای چون تویی اگر که لایقم بگو

یا به زوال می روم یا به کمال می رسم

یکسره کن کار مرا بگو که عاشقم بگو


سه شنبه 88 بهمن 20 , ساعت 3:14 عصر

خون هر آن غزل که نگفتم بپای تست<\/h1>

اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است

دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است

اکسیر من نهاینکه مرا شعر تازه نیست

من از تو می نویسم و این کیمیا کم است

دریا و من چه قدر شبیهیم گرچه باز

من سخت بیقرارم و او بیقرار نیست

با او چه خوب می شود از حال خویش گفت

دریا که از اهالی این روزگارنیست

امشب ولی هوای جنون موج میزند

دریا سرش به هیچ سری سازگار نیست

ای کاش از تو هیچ نمی گفتمش ببین

دریا هم اینچنین که منم بردبار نیست


سه شنبه 88 بهمن 20 , ساعت 3:8 عصر

از خانه بیرون می زنم اما کجا امشب

شاید تو می خواهی مرا در کوچه ها امشب

پشت ستون سایه ها روی درخت شب

می جویم اما نیستی در هیچ جا امشب

می دانم آری نیستی.. اما نمی دانم

بیهوده می گردم به دنبالت چرا امشب؟

هر شب تو را بی جستجو می یافتم اما

نگذاشت بی خوابی بدست آرم تو را امشب..

ها... سایه ای دیدم شبیهت نیست اما حیف

ای کاش می دیدم به چشمانم خطا امشب

هر شب صدای پای تو می آمد از هر چیز

حتی ز برگی هم نمی آید صدا امشب

امشب ز پشت ابرها بیرون نیامد ماه

بشکن قرق را ماه من بیرون بیا امشب..

گشتم تمام کوچه ها را یک نفس هم نیست

شاید که بخشیدند دنیا را به ما امشب

طاقت نمی آرم تو که می دانی از دیشب

باید چه رنجی برده باشم بی تو تا امشب

ای ماجرای شعر و شب های جنون من

آخر چگونه سر کنم بی ماجرا امشب.


دوشنبه 88 بهمن 19 , ساعت 2:45 عصر

غم که می‌آید در و دیوار، شاعر می‌شود
در تو زندانی‌ترین رفتار شاعر می‌شود


می‌نشینی چند تمرین ریاضی حل کنی
خط‌کش و نقاله و پرگار، شاعر می‌شود


تا چه حد این حرف‌ها را می‌توانی حس کنی؟
حس کنی دارد دلم بسیار شاعر می‌شود


تا زمانی با توام انگار شاعر نیستم
از تو تا دورم دلم انگار شاعر می‌شود


باز می‌پرسی: چه‌طور این‌گونه شاعر شد دلت؟
تو دلت را جای من بگذار شاعر می‌شود


گرچه می‌دانم نمی‌دانی چه دارم می‌کشم
از تو می‌گوید دلم هر بار شاعر می‌شود

 


دوشنبه 88 بهمن 19 , ساعت 2:42 عصر
رخت سفر بسته ای ستاره ی من!
لختی صبر کن تا ابرها بروند.
اگر در حضور ابرهای تیره عزم سفر کنی، آسمانم تا همیشه ابری خواهد ماند.
در آسمان من همتای تو نیست که اشک چشم ابرهای تیره را بخشکاند!
لحظه ای بیشتر بمان!!
نگذار حرفهایم در دلم بماند. حرفهایی که دوست دارم همسفرت باشد:
یادت باشد در گذر از لحظه ها، چشم هایت را بگشایی تا مباد شقایقی را لگد کنی!
در مسیر راهت شکوفه های خاطره فراوان است. مباد کاری کنی که شکوفه ای بپژمرد!
ستاره ی زیبای من...
فراموش نکن دل اقاقی ها بی نهایت نازک است و نگاه نسترن ها شکننده!
چشم های روشن نرگسی ها چراغ راه تواند. از شاخه نچینی شان!!
این مهم را به خاطر بسپار:
از لبخند تو گلهای ناز جان می گیرند و از اندوهت خارها!
شادمانی ات شقایق ها را به رقص وا می دارد و افسردگی ات خنجر ها!
و رقص خنجر ها، شکوفه ها را ریشه کن خواهد کرد!!!
پس نگذار کودک لبخند بر لبهایت، به خواب فرو رود.
به چلچله ها دل نبند، زود ترکت می کنند. و با پرستو ها همسفر نشو که تا سرما تنشان را بلرزاند فراموشت خواهند کرد!
ستاره ی مهربانم...
بدان که همکیشانت هرچند زیبا و درخشان می نمایند، اما با شادمانی هایت همراهند و با ستاره ی دلتنگ غریبه اند!!
هرگاه دلتنگ و غریب شدی به خاطر بیاور...
یک نفر اینجاست که تا همیشه شریک اندوه تو نیز هست و هر زمان به آسمانش برگردی، از شادمانی پر خواهد گرفت...

دوشنبه 88 بهمن 19 , ساعت 2:35 عصر

روزی با او آشنا تر خواهم شد

آنگاه حتما حرفهایمان به گو نه ای دیگر خواهد بودبا این حال من


حر فهای پراکنده اش را دوست دارم


مثل قصه های بی قصه اند


مثل فیلمهای بی قصه

در عین پرا کندگی دارای منطقی پنهان هستند


مثل خود زندگی

مثل تمام اتفا قهای هر روز و هر لحظه.

و من با خود فکر می کنم چرا حرفهای ما به سکوت می انجامد


شاید به خاطر پریشانی همیشگی ما است.


اما روزی با او آشنا تر خوا هم شد

اما معلوم نیست او برای همیشه به سمتی می رود


و یا باز می گردد؟؟؟؟؟؟

برای تو که میدونم که بازمیگردی!


دوشنبه 88 بهمن 19 , ساعت 2:24 عصر

اینجا کسی دلواپس ویرانی من نیست.
حالا که شبی هزار بار،
           میان ظلمات خاموش این چهار دیوار سنگی،
          رویاهایم را به انتهای مبهم فردا پیوند میزنم،
و روحم را...
          که ابدیت مطلق زندگی ست،
                 لحظه لحظه، به فراموشی خواب میسپارم.

و تو، ای رویای دور و دراز
       بگو کدام سمت محال آرزوی من ایستاده ای؟
        که تا اجابت دعای من،
               هزار خلسه بی بدیل
                           راه باقی ست.
        بگو چقدر به نهایت پرواز مانده است؟
            که بالهایم را از قفس مسلول این زندان بی عبور
                 به نشانه پریدن،
                 تکان بدهم،
                         که شاید شروع ساده ای باشد!

بگو با من بگو ای هراس بی دلیل
   که تمام وحشت من، از خاموشی توست.


دوشنبه 88 بهمن 19 , ساعت 2:19 عصر

خود را اگرچه سخت نگه داری از گناه
گاهی شرایطی است که ناچاری از گناه


هر لحظه ممکن است که با برق یک نگاه
بر دوش تو نهاده شود باری از گناه


گفتم: گناه کردم اگر عاشقت شدم...
گفتی تو هم چه ذهنیتی داری از گناه!!

سخت است این‌که دل بکنم از تو، از خودم
از این نفس کشیدن اجباری، از گناه


بالا گرفته‌ام سرِ خود را اگرچه عشق
یک عمر ریخت بر سرم آواری از گناه


دارند پیله‌های دلم درد می‌کشند
باید دوباره زاده شوم ـ عاری از گناه ـ

 


دوشنبه 88 بهمن 19 , ساعت 2:17 عصر

من می دانم؛

می دانم روزی از کوچه دلتنگی هایم گذر خواهی کرد.

من آن روز? کوچه را با اشک هایم آب خواهم داد تا؛

بوی خوش آمدن یار همه را با خبر کند؛

و به انتظار دیرینه ی من پایان دهد.

من تو را? عشقت را? در سینه ام? در خیالم و در روحم حبس خواهم کرد.


<   <<   76   77   78   79   80   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ