یکشنبه 89 اردیبهشت 26 , ساعت 12:9 صبح
خدایا شکرت...

خدایا شکرت...

خدایا هرکجا که هستی شکرت...

خدایا ...

اگر هم جایی پیدا شد که نباشی باز هم شکرت...


یکشنبه 89 اردیبهشت 26 , ساعت 12:7 صبح

لذتی نمی برم این روزها

نه از سرودن شعری

نه از زدن سازی

نه از هیچ

دیگر چه فرق می کند

این روزهای لجن گرفته را

تنها در اندیشه هایی قدم زنم که تو در آنها هستی

 تو که نشسته ای زیر سایه ی مرگ

گاهی فقط چرخ می خوری

- شاید بشود رفت از این دایره بیرون -


شنبه 89 اردیبهشت 25 , ساعت 11:49 عصر

 

از تو به عشق رسیده ام

به سان مسافری

که ناگهان

به مقصد می رسد…

شاید تکراری باشد

ولی

گاهی ، بعضی چیزها

ارزش هزاران بار تکرار را دارند

تکرار می کنم ، تکرار می کنم : دوستت دارم...

بی شک جهان را به عشق کسی آفریده اند،

چون من که آفریده ام از عشق

جهانی برای تو!

من نیز گاهی به آسمان نگاه می‌کنم

دزدانه در چشم ستارگان

نه به تمامی آنها

تنها به آنها که شبیه ترند به چشمان تو...


شنبه 89 اردیبهشت 25 , ساعت 11:47 عصر
نه امپراتورم

و نه ستاره ای در مشت دارم

اما خود را با کسی که خیلی خوشبخت است اشتباه گرفته ام!!!

به جای او راه می روم...

غذا می خورم...

می خوابم و...

چه اشتباه قشنگ و دل انگیزی...!!!


*دکتر شریعتی: در روزگار جهل ، شعور خود جرم است.

*دکتر شریعتی: عشق عبارتست از همه چیز را برای یک هدف خواستن و به پاداشش هیچ چیز نخواستن. این انتخاب بزرگی است. چه انتخابی!


شنبه 89 اردیبهشت 25 , ساعت 11:37 عصر
پرویز پرستویی در آلبوم بابایی با صدای بیژن مفید قطعه‌ای را دکلمه کرده که شنیدنی است. در همین صفحه برای دانلود گذاشتمش.

دکلمه های پرستویی را از آلبوم دوستت دارم ناصر عبداللهی شنیدم و خیلی بشون گوش کردم و می کنم و بی نهایت دوستشون دارم.

دکلمه نیستش فضای غمگینی دارد، آدم را به یاد همه غم و غصه هایش یک جا و با هم می اندازد.

 

  نیستش

نمیدونم کجاست

چه میکنه

ولی میدونم که ندارمش

هیچ وقت نخواستم که تورو با چشمات به یاد بیارم

نمی خواستم که تورو توی کمترین آرزوهام ببینم

نمی خواستم که بی تو به دیوارا بگم هنوزم دوستت دارم.

آخه توی هول و ولای پریشونی ِ تورو نداشتن

تو گیر و دار ، ای بابا دل تو هیچ حال اون خوش

ای بی مروت

دیگه دلی میمونه

 که جور دل کبوتر بتپه که با شما از جون زندگیش بگه

بگه که هنوز زنده است

هنوز زنده است........

اگه صدا صدای منه

نفس اگه نفس تو

بذار که اون خوش غیرتاش بدونن

که دل

دل بابایی دیگه دل نیست

دیگه دل نمیشه

نه دیگه این واسه ما دل نمیشه

نه دیگه این واسه ما دل نمیشه...


شنبه 89 اردیبهشت 25 , ساعت 11:30 عصر
یاد من باش ،اگه خوابی اگه بیدار ،یاد من باش

به همین بهانه یک شب ،حتی یک بار ، یاد من باش

یاد من باش اگه دنیا با تو مهربون نمی شه

مث عکسای من و تو زندگی جوون نمی شه

یاد من باش اگه سنگم ،اگه خاکم ،اگه رودم

برا تو خاطره گفتم واسه تو خاطره بودم

اگه بارون و بیابون منو گم کرده تو چشماش

گاهی وقتا مهربون شو ،گاهی وقتا یاد من باش

ساده بود اما برا من که یه دلشکسته بودم

مث طوفان روز رفتن کوله بار و بسته بودم

یه روز از تو جون گرفتم ،یه روز از تو دل بریدم

از همه دنیا گذشتم ،به همه دنیا رسیدم

ساده بود اما تو جاده دست و پامو جا گذاشتم

شب دل بریدن از خود ، همه رو ، تنها گذاشتم

دریا دلواپس من شد ،منو  دید به گریه افتاد

منو  بشناس اگه بارون ،ردپامو  برده از یاد

اگه بارون و بیابون منو  گم کرده تو چشماش

گاهی وقتا مهربون شو ،گاهی وقتا یاد من باش

عبدالجبار کاکایی

شنبه 89 اردیبهشت 25 , ساعت 11:26 عصر

دکلمه زیبای نیستش با صدای پرویز پرستویی


 

برای دانلود روی آهنگ مورد نظر خود کلیک راست کنید و بعد گزینه Save Target As را بزنید

فرمت : Mp3 / کیفیت : 128Kbps

نیستش

فرمت : Ogg / کیفیت : 64Kbps

نیستش

 


شنبه 89 اردیبهشت 25 , ساعت 11:22 عصر

در توصیف حال و احوال این روزهایم داشتم جمله قصار می کردم.  جملاتی که بتواند در تعریفی جامع و مانع احوالم را بگوید... در گیر و دار این جملات قصار، یاد یکی از شعرهای زنده یاد قیصر امین پور افتادم.

این شعر کوتاه و موجز به طور صد در صد و یا شاید هم هزار درصد، من را توصیف می کند. این روزها را توصیف می کند که بر من می گذرد. منی که در گذر زمان آن قدر آب دیده شده ام که ... نه... آن قدر آب دیده می شوم که حتی تلخ ترین اخبار و رویدادها هم رویم تاثیر کوتاه مدت می گذارند و آن قدررررررررررر(به همین غلظت بخوانید لطفا) به قول معروف پوستم کلفت شده که نهایت تالمات روحیم به دو روز بیشتر نمی کشد...(یده یا خوبه ؟خودمم نمیدونم)

البته اصلا از این ماجرا خوشحال نیستم... دوست داشتم اتفاقات زندگی هنوز هم تاثیرات قبل را بر من می گذاشت... یک حرف ساده اشکم را در میاورد و تا یک هفته و شاید هم بیشتر فقط به همان یک جمله فکر می کردم و یا دوز خوشحال شدنم در حد گرفتن یک آبنبات چوبی بود... دلم همان روزها را می خواهد... همان روزهایی که وقتی ترانه ای عاشقانه گوش می کردم عاشق می شدم، تخیلم پرواز می کرد و به هرجا می خواست می رفت، گاهی آهنگ غمگین که گوش می کردم، تمام غم های عالم در تنم لانه می کرد و با شنیدن یک ترانه شش و هشت هم همه آن غم ها را به باد می دادم...

این روزها انقدر برای زیستن و به دست آوردن حداقل های ذهنم تلاش کرده و جنگیده ام که دیگر رغبتی برای زیستن ندارم... اصلا مگر آن سوی همه به دست آوردن ها چیست؟ جز یک خوشحالی کوتاه و موقتی که پس از مدت کوتاهی تبدیل به عادت می شود و بعد هم فراموش؟

اصلا گیریم تمام خوشی های عالم را هم یک جا و با هم جمع کردم. آخرش چه می شود؟ به قول بچه ها گفتنی اند اندش که چی؟

تمام این روزهایم در سرگشتگی می گذرد... هیچ راه حلی برای فرار از این دایره که مدام درش چرخ می زنم، ندارم. اصلا راه حل به چه درد می خورد؟‌گیریم که از این دایره هم بیرون آمدم، آخرش که چه ؟

می بینی ؟ از شعر قیصر امین پور به کجا رسیدم؟

خودم هم نمی دانم از کجا به کجا می روم!!!<\/h1>

این هم توصیف این روزهای من البته از زبان قیصر امین پور:

 گفت:احوالت چطور است؟

گفتمش:عالی است!

مثل حال گل!

حال گل در چنگ چنگیز مغول! 


پنج شنبه 89 اردیبهشت 23 , ساعت 10:24 عصر

مرا اینگونه باور کن...احساس پنهان
مرا اینگونه باور کن
...


کمی تنها

کمی بی کس

کمی از یادها رفته...


خدا هم ترک ما کرده خدا دیگر کجا رفته...؟
!
نمی دانم مرا ایا گناهی هست..؟

که شاید هم به جرم آن ، غریبی و جدایی هست..؟؟؟


مرا اینگونه باور کن

 

خداوندا مرا دریاب که دیگر رو به پایانم
تمام تن شدم زخمی ز تیغ هم قطارانم


خداوندا نجاتم ده از این تکرارِ تکراری
از این بیداد دشمن را بجای دوست پـنداری


     
هیچ با من نیست در این ویرانه ی دنیا
در این نامردی ایام ، در این غمخانه ی دنیا


هیچ با من نیست در این آغازِ بی پایان
ز راه مرگ هم برگشتم ، که مردن هم نبود آسان


همانهایی که می گفتند همیشه یار من هستند
به هنگام نیاز افسوس به رویم دیده بر بستند


پنج شنبه 89 اردیبهشت 23 , ساعت 10:20 عصر

خیال کردم که باتو
رهایی رو می بینم
خیال کردم یه عشق ِ
خدایی رو می بینم


حالا که دستای تو پیام رفتن داره
میگم که دنیاااا وفا نداره
مسافر غمگینان
در انتظاردیدار
خدا نگهدار خدا نگهدار


خیال رفتن داری خیال گریه دارم
چه سخته بی تو بودن

از این رنگا ونیرنگا دلم می گیره
دل از سنگم  ، از این سنگا دلم می گیره

خیال کردم که باتو
رهایی رو میبینم
خیالکردم یه عشق
خدایی رو میبینم


حالا که دستای تو پیام رفتن داره
میگم که دنیاااا وفا نداره
مسافر غمگینان
در انتظاردیدار
خدا نگهدار خدا نگهدار


<   <<   31   32   33   34   35   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ